Blog . Profile . Archive . Email  


وبلاگ شخصی وحید بهرامی

می خواهم خاطرات و افکارم را بنویسم.

 امروز آخرین روز خرداد ماه است. ماهی که بسیار پر فراز و نشیب بود به خصوص برای دانش آموزان که امتحان داشتن ( خود منم از همین دانش آموزانم ). بعضی ها خوندن خوب نتیجه گرفتن بعضی ها هم مثل من کم کاری کردن و باید پای لرزش هم وایسن. 

این ماه گریه داشت  خنده داشت  ناراحتی داشت  شادی داشت  ولی با گریه و خنده، شادی و نارحتی هرچه که بود گذشت. البته امروز فقط عمر خرداد ماه نبود که تموم شد، بلکه عمر سال تحصیلی 90-91 هم به سر آمد. یه سال تحصیلی پر فراز و نشیب برای دانش آموزان. 

بگذیریم حال از خرداد ماه و سال تحصیلی 90-91 هر طور که بودن برایمان سخت و آسون، تلخ و شیرن خداحافظی می کنیم.  خداحافظ

نوشته شده در چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:خداحافظ-سال تحصیلی 90-91-خردادماه-پایان امتحان-پایان سال تحصیلی,ساعت 15:52 توسط وحید| |

 امروز امتحان آخر که امتحان ریاضی باشه رو دادم و دیگه از امتحان ها و درس و مدرسه خلاص شدم. انقدر خوشحالم که اشک شوق توی چشمامم جمع شده. 

از امروز تا موقع شروع امتحانات تجدیدی با خیال راحت وقت گذرونی می کنم و خوش می گذرونم. البته فکر نکنید خیلی وضعم خرابه ها! نه، فکر می کنم فیزیک و ریاضی رو بی افتم، اگه معلم دینی نمره مستمرم رو کامل نده دینی رو هم می افتم ولی درس دیگه ای نیست که بخوام نگرانش باشم.

خدایی ما پسرها چقدر پوست کلفتیم. من امروز به این نتیجه رسیدم. فکر کن امروز از سر جلسه اومدیم بیرون همه هم می دونیم شهریور هم مهمان کلاس و درس هستیم ولی اصلاً به روی خودمان نمی آوریم که مبادا ریا شود. رفتیم جلو در بسیج هنرستان نشستیم داریم جک می گیم و می خندیم. اونم چه خندیدنی. 

ما که تجدید شدیم اینجوری خوشحالیم  اگه قبول می شدیم چه طوری خوشحالی می کردیم نمی دونم والا.

به هر حال بچه های کوچیک تر از خودم رو می گم من و ببینید عبرت بگیرد برید درس بخونید. آخر عاقبت درس نخوندن اینکه مثل من یه آدم الاف می شدید که بیست و چهار ساعته توی اینترنت وله و  توی وبلاگش چرت و پرت می نویسه. تازه من با کلی اراده این شدم اونایی که اراده نداشته باشن با اولین تجدیدی این شکلی می شن 

پس مواظب خودتون باشید و درس بخونید و از من و امثال من عبرت بگیرید.

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:تجدیدی-امتحان شهریور-آخرین امتحان-خلاص شدن,ساعت 17:14 توسط وحید| |

سه شنبه امتحان ریاضی داریم. دلم رو خوش کردم به اینکه می رم از وب سایت مدرسه نمونه سوال می گیرم.

رفته تو سایت مدرسه نمونه سوال همه درس ها رو داره به جزء ریاضی. آخه اینم شد سایت.

باور ندارید خودتون برید ببینید. اینم آدرسش www.ists.ir

نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:,ساعت 18:45 توسط وحید| |

 امروز به سلامتی امتحان تکنولوژی مواد رو هم زدیم تو گوشش. 

یه کتاب قطور و پر از چرت و پرت که هیچ نمی فهمم توش چی چی نوشته؟

امروز هرجوری بود این امتحان رو هم دادیم و می تونم یه نفس راحت بکشم و بگم فقط یه امتحان سخت دیگه باقی مونده اونم امتحان ریاضی روز سی ام هست. از الان تا شنبه که امتحان زبان فارسی عشق و حال می کنم. از شنبه تا سه شنبه که امتحان ریاضی گریه می کنم.

من فعلاً می رم عشق و صفا کنم. امیدوارم شما هم خوشحال باشید اگه امتحان دارید موفق باشید.

نوشته شده در چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:شمارش معکوس-پایان خرداد-امتحان های آخر-امتحان ریاضی-عشق و حال,ساعت 17:48 توسط وحید| |

 امروز به سلامتی امتحان فیزیک رو هم دادیم، ولی نفهمیدیم امتحان فیزیک بود یا هفت خوان رستم؟

 

ما که کلی خوندیم ، از نرم افزار کمک آموزشی گرفته تا کتاب و دفتر و جزوه ولی دیدم فایده ندارد یه برگه برداشتم خیلی خوش خط خوانا تک تک فرمول ها را نوشتم و خیلی حرفه ای توی پیرهن قایم کردم و رفتم توی جلسه.

البته فکر بد نکنید تقلب نبود، کمک بود.

رفتم نشستم سر امتحان سوال ها رو که دیدم دهنم باز موند. یک ساعت برگه ی تقلب ببخشید کمک رو زیر رو کردم چهارصد تا فرمول رو امتحان کردیم دیدم اصلاً جواب نمی ده.

بیست دونه تعریف فیزکی نوشتم تش بارومش رو جمع زدم دیدم ده هم نمی شم. دیگه حسابی اعصابم خورد شده بود. دلم می خواست معلم فیزیک رو بگیرم و یه کتک مفصل بهش بزنم.

خلاصه با هزار بدبختی و کمک از این و اون در و دیوار برگه رو سیاه کردیم. به حساب خودم اگه تموم سوال هایی که نوشته باشم درست باشه شاید سیزده چهارده بشم، البته اگه همش درست باشه.

نوشته شده در چهار شنبه 20 خرداد 1391برچسب:امتحان فیزیک, فیزیک, شاخ رستم, امتحان مخ شکن,ساعت 17:13 توسط وحید| |

 من واقعاً نمی فهمم چه عجله ای هست که تو وجود اکثر ما ایرانی ها پیدا می شه؟

 

نشستی داری کتاب می خونی، یا تو اینترنت چرخ می زنی یا هزار و یه کار دیگه می کنه، ناگهان تلفن زنگ می زنه. تا خودت رو به تلفن برسونی دو سه تایی زنگ می خوره. تا می گی الو، طرف از پشت تلفن به جای سلام می گه چرا گوشی رو دیر برداشتی؟!

دو باره سرت به هزار و یه چیز گرمه یکی در خونه البته جدیداً زنگ خونه را می زنه. تا خودت رو به در برسونی یه 10 ثانیه ای طول می کشه. تا در و باز می کنی طرف می گه چرا درو دیر باز کردی؟!!

من نمی فهمم مثلاً این چند ثانیه تاخیر تو برداشتن تلفن و یا بازکردن در چه ضراری به طرف مقابل می زنه. مثلاً کارش خیلی عجله ای هست.

یا اصلاً مگه قراره ما کنار تلفن یا دم در کشیک بکشیم ببینیم که تلفن زنگ می خوره یا کسی دم در میاد.

می گید نه، اینطوری نیست؟!

نمونه ش همین چند دقیقه پیش برای خودم اتفاق افتاد. تلفن خونه زنگ خورد و تا من خودم رو به تلفن بر سونه تلفن دو سه تایی زنگ زد. تماس رو وصل کردم و گفتم سلام می دونید چی شنیدم؟!!

 کره خر، چرا گوشی رو دیر برداشتی.

 حالا بگید چی کار داشت؟

 وحید، قهوه تلخ رو تا قسمت چندش داریم.

بله می خواست قهوه تلخ بخره نمی دونست کدوم قسمت رو بخره.

حالا شما خودتون قضاوت کنید.

ملت ما عصبی نیستن، پرخاشگر نیستن، عجول نیستن. 

اگه جواب همه اینها نه هست، پس می شه نتیجه گرفت همه این ها ساخت و پرداخته ذهن مریض منه و به این دلیل از تمام شما معذرت خواهی می کنم.

نوشته شده در چهار شنبه 19 خرداد 1391برچسب:عجول, عجله داشتن, عصبی, چرا عجله,ساعت 17:12 توسط وحید| |

 امروز امتحان ادبیات فارسی داشتیم. یه امتحان دیگه هم از امتحانامون کم شد. امتحان سختی نبود ولی یه سوال رو همچین پیچونده بودن که من موندم توش و نتونستم جواب بدم. امتحان ریاضی مون که روز شنبه بود موکول شد به 30. حالا هم باید بشینم و خودم رو برای امتحان فیزیک آماده کنم. فقط 5 تا امتحان مونده تا از شر مدرسه راحت بشم. البته با این درسی که من می خونم تابستون هم مدرسه پا پیچم می شه. تو رو خدا برای تموم بچه مدرسه ای ها دعا کنید. امروز بعد از ظهر که یه نگاه کردم به آکواریم کلی حال گرفته شد. نفهمیدم کدوم یکی از این ماهی های از خدا بی خبر کله شارک بیچاره رو با یه گاز گنده به دو نیمه نا مساوی تقسیم کرده بودن.

نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:امتحان های آخر, امتحان پر, آکواریوم, حرف خودمونی,ساعت 17:10 توسط وحید| |

 توصیه تمام کارشناسان امور آموزشی به والدین چیست؟ فراهم آوردن محیط آرامی در ایام امتحانات برای بهتر درس خواندن دانش آموزان.

 

داداشم کوچیکم تلوزیون روشن می کنه، مادر داد می زنه خاموش کن، داداشم با گریه می گه چرا؟ تلوزیون داره سرو صدا می کنه، مادرم داد می زنه، وحید داره درس می خونه، خاموش کن صدایش نیاد دوباره داداشم با گریه می گه، مامانم داد می زنه، تلوزیون آهنگ می زنه و .....

من هم در اوج سکوت و کمال آرامش درس می خوانم.

پدرا، مادرا، جون هر کی دوست دارید این چند روز که ایام امتحان محیط خونه رو آروم نگه دارید.

نوشته شده در چهار شنبه 15 خرداد 1391برچسب:امتحانات, آرامش, دانش آموز, آرامش در امتحانات,ساعت 17:5 توسط وحید| |

 دوستان من بعد عمری می خواهم کنسول بازی ps1 رو ارتقاع بدم و یه کنسول بهتر بخرم ولی گیج شودم.

 

نمی دونم ps3، xbox و یا wii

لطفاً اگه کسی اطلاعی در مورد کنسول های بازی داره منو راهنمایی کنه. به خدا دیگه گیج شدم.

اگه از قیمتش هم اطلاع دارید اون رو هم بنویسد ممنون می شم.

نوشته شده در چهار شنبه 14 خرداد 1391برچسب:کنسول بازی, ps3, xbox, wii,ساعت 17:2 توسط وحید| |

 یادش بخیر، سال اول دبیرستان بود. با هزار امید و آرزو امیدیم و گفتیم: شاگر اول می شیم. ولی نشد که نشد.

روزای اول هم من می فهمیدم معلم ها چی می گن و هم معلم ها از درس من راضی بودن.
وسط های سال من نمی فهمیدم معلم ها چی می گن ولی معلم ها همچنان از درسم راضی بودن.
آخر های سال باز هم نمی فهمیدم معلم ها چی می گن و اون ها هم از درس من ناراضی بودن.
بگذیریم. من خداراشکر تو همه درس ها نابغه هستم ولی تو دوتا درس می لنگم. عربی و ریاضی. عربی از اول راهنمایی و ریاضی که یک مشکل فراتاریخی برای اکثر دانش آموزان جهان است رو از اول ابتدایی درش می لنگیدم.
بگذریم، ما کلی تلاش کردیم و تو درس هایی که خوب بودم نمره خوب گرفتم و تو درس هایی که بدم بودم به هزار جهد و تلاش با یه نمره ناپلونی قبول شدم. اما تو ریاضی شدم 11. 
از نظر سیستم آموزش و پروش 11 قبوله ولی چون هنرستانی که من توش درس می خونم نمونه دولتی هست و قبول شدن من توی اون ماجرا داره که بعداً به تفصیل توضیح خواهم داد، شرط معدل داره و بنده چون به حد نساب نمره یعنی حداقل 12 برای هر درس نرسیدم من رو ثبت نام نکردن. به من و چند نفر مثل من یه فرصت جبران کردن توی تیر ماه دادن ولی من گفتم: کی حال داره تیر ماه بره امتحان بده.
خلاصه تابستان رو به بطالت گذراندیم و برای ثبت نام کردن دوباره گذرمان افتاد به هنرستان. گفتن چون نمره ریاضی کمه ثبت نام نمی کنیم. خلاصه بعد از کلی صحبت گفتن یه فرصت دیگه بهت می دیم و اینطوری شد که بازهم شهریور ماه ما عازم امتحان دادن شدیم.
من که کل تابستان لای کتاب ریاضی رو بازهم نکرده بودم هرچی از ریاضی بلد بودم از یادم رفته بود. گفتن چی کنم چه نکنم برای اینکه غر پدر و مادر رو نشنوم یه کتاب خودآموز ریاضی جلوی صورتم می گرفتم که مثلن من دارم درس می خونم. اما چه خوندنی.
بعد از گذشت یک هفته نوبت امتحان شد و من بدون کمترین انگیزه رفتم سر جلسه امتحان. اتفاقاً این بار 9 شودم.
گفتن یه هفته دیگه میای امتحان می دی. این آخرین فرصتت هست. گفتم بروی چشم ولی اینبار هم درس نخوندم. چون به این نتیجه رسیده بودم که با درس خوندن نمی شه قبول شد.
پس با کلی دفتر و جزوه و یک عدد ماشین حساب و خودکار راهی جلسه امتحان شدم. سر جلسه به مراقب گفتم استفاده از ماشین حساب آزاده؟ 
گفت آزاده.
بعد از چند دقیقه گفتم می شه از جزوه راهنمایی گرفت؟
گفت: اشکالی نداره.
رسیدم به جایی که دیدم با جزوه هم نمی تونم به سواله جواب بدم یهو دیدم یکی داره رد می شه. از بچه های کلاس خودم بود که ریاضی اش هم خوب بود.
گفتم می شه فلانی بیاد منو راهنمایی کنه؟
گفتم آقای فلانی بفرما ایشون رو راهنمایی کنی ولی تا حدی که تقلب نشه.
خلاصه با کمک خود مراقب و سه چهار نفر دیگه و ماشین حساب و جزوه شدم 13/5 . باز هم گفتن چون ترم اول هم معدل پاین بوده تو جمع تفریق نمی خونه و باید بشی 14. برو پیش معلم ریاضی ببینم بهت نیم نمره می ده.
رفتم پیش معلم و جریان رو گفتم. معلم گفت: نیم نمره چیه؟ قابلت رو نداره اصلا یک و نیم نمره می دم و من با نمره 15 قبول شدم و در مدرسه ثبت نام کردم.
حالا به نظر شما من خوش شانسم یا خدا منو خیلی دوست داره و یا بی خیالی ام بوده که جواب داده یا اینکه سیستم آموزش و پرورش کشکی هست؟
نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:امتحان, تجدیدی, شهوریور, آموزش و پرورش,ساعت 16:59 توسط وحید| |

 خدا بیامرزد مرحوم امام خمینی را که به واسطه آن من چند صباحی بیشتر برای خواندن درس ریاضی وقت پیدا کردم.

 

امتحان ریاضی ما شنبه 91/3/13 بود. منم که تو ریاضی زیر خط فقر هستم. تازه فقط اینم نبود که.

من احمق تو ایام مدرسه جو گیر شدم و یه مسولیت قبل کردم و قرار شد تمام سوالات فصل ماشین خانه تکنولوژی کارگاه رو بنویسم و 13 بهش بدم. منم که تو تنبلی شهره خاص و عامم هنوز که هنوز ننوشتم. به این می گن شانس دو طرفه.

فقط دعا می کنم به واسطه این تعطیلی غیر مترقبه امتحان ریاضی به عقب بی افته نه به جلو. 

و در آخر از خدا می خواهم چند صباحی که تا پایان امتحانات مانده این تنبلی را از من بگیرد و یه همتی به من اعطا کند در حد شهید همت تا بتونم ریاضی بخونم.

شما رو تو رو بخدا برای تمام بچه مدرسه ای ها دعا کنید.

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:درگذشت امام, امام خمینی, تعطیلی, امتحان ریاضی,ساعت 16:58 توسط وحید| |


Power By: LoxBlog.Com